«شخصیت اخلاقی»، موضوعی مرتبط با روان و مبحثی مهم در روانشناسی اخلاق است. مسئله اینجاست که آیا شکلگیری شخصیت اخلاقی، امری ذاتی و غیرقابل تغییر است؟ چنانچه اکتسابی باشد چه عواملی بر آن اثرگذار است؟ اگر شخصیتی رذیلتمند گشت آیا اصلاح آن امکانپذیر است؟ نظربه اهمیت سؤالات مذکور ضرورت دیده شد تا در نوشتار پیش رو موضوع «شکلگیری و اصلاح شخصیت اخلاقی» و مقایسه عوامل مؤثر برآن از دیدگاه کریسجینسون، بتلی و مطهری مورد بررسی قرارگیرد. کریسجینسون معتقد است رذایل را میتوان توسط عامل درونی حکمت نظری، اصلاح نمود. تأکید بتلی بر تأثیر شگرف عامل بیرونی الگوپذیری است. اما افق دید مطهری، گویای آن است وی علاوه بر پذیرش موضوع ساخت و اصلاح شخصیت اخلاقی، برخلاف دو فیلسوف غربی، وجود هر دو عامل حکمت نظری و الگوپذیری را در کنار هم ضروری میداند و از این منظر، دیدگاه وی از جامعیت ویژهای نسبت به دو رویکرد غربی، برخوردار است.