تبیین مناسبات اخلاق و قدرت در اندیشه هر متفکری مبتنی بر کشف نظام اخلاقی در اندیشه آن متفکر و بررسی نسبت اضلاع آن نظام اخلاقی با مقوله سیاست یا قدرت است. بر این اساس در پژوهش پیش رو با هدف ارزیابی دیدگاه مورگنتا نخست، در مقام ارائه و تحلیل چنین ساختاری و سپس به بررسی نسبت آن با قدرت هستیم. نظام اخلاقی براساس بنیانهای هستیشناختی، معرفتشناختی، ارزششناختی، انسانشناختی و الهیاتی شکل گرفته است و در هر نظام اخلاقی، دستکم شش عنصر نظریۀ ارزش، اصول مبنایی، قواعد اخلاقی، بیان عوامل انگیزشی، بیان ضمانت اجرا و توجیه نظام اخلاقی مشاهده میشود. مورگنتا در مناسبات اخلاق و قدرت با تعارضات و مشکلاتی مواجه میشود که ناشی از نظام اخلاقی وی و بنیانهای فکری اوست درحالیکه در نظام اخلاقی اسلام عمدتاً این تعارضات به همافزایی تبدیل میشود و قدرت و اخلاق یکدیگر را تقویت میکنند. روش این مقاله تحلیلی ـ توصیفی بوده و جهت جمعآوری اطلاعات از روش کتابخانهای بهره میگیرد.