تا اواخر قرن نوزدهم، فیزیک نیوتنی حاکم بلامنازع جهان علم بود. نیوتن معتقد بود مکان، زمان، حرکت و جرم اجسام مطلقند و نسبیت در آنها راه ندارد؛ اما با آغاز قرن بیستم، نخستین جرقههای فیزیک نسبیت و کوانتوم، فیزیک نیوتن را مورد تردیدهای جدی قرار داد. در این میان، برخی از فیلسوفان علم و فیزیکدانان قرن بیستم که متأثر از دو انقلاب نسبیت و کوانتوم در فیزیک نوین بودند، ادعا کردند که با سقوط فیزیک کلاسیک نیوتنی که داعیهدار قطعیت و جبر در نظام طبیعت است، نهتنها اختیار و انتخاب آزاد آدمی تضمین میگردد، ارزشهای اخلاقی نیز تابع زمان و مکان شده، قطعیت و شمول خود را از دست میدهند. بنابراین در این دیدگاه، اخلاق نیز همچون فیزیک جدید، نسبی میباشد. در این نوشتار، ابتدا با شرح و توضیح جداگانه نسبیت در فیزیک و اخلاق، حالات ممکن میان این دو برشمرده شده و سپس این ادعا نقد شده است.