دانش آموخته دکتری حقوق عمومی دانشگاه علامه طباطبایی
چکیده: (955 مشاهده)
از تئوریهای رایج در تنظیم روابط اجتماعی در دروان معاصر، گفتمان «حق مدار» است. انسان موجودی آزاد و «حق» تضمین کننده این اراده آزاد است؛ ادراک تک بعدی از مفهوم حق در غرب، مولود تحولات سیاسی- اجتماعی قرون هفدهم و هجدهم میلادی است. محصول این معنای جدید تفکیک بین حق بودن (ارزشها) و حق داشتن بود. براین مبنا انسانها در فعل و ترک فعل مختار است و حق دارد فعل یا ترک فعل مبتنی بر ارزشها یا بر ضد آن انجام دهد(حق برخطاء بودن). در این نوشتاربا روش توصیفی ـ تحلیلی به بیان نکات و انتقادات جریانهای فکری حاضر در زیست بوم اندیشه مغرب زمین همچون جماعتگرایان، فضیلتگرایان و منفعتگرایان به یکی از آثار گفتمان نظام حقوقی مدرن یعنی حق برخطاءبودن میپردازیم. جریاهای فکری مذکور مستدل به گزارههای «خیرعمومی»، «لزوم توجه به سود و منفعت در کنشهای زیستی» و«عدم احتساب عنصر جامعه در تنظیم هنجارهای فردی»، گزاره «انسان حق دارد کاری خلاف ارزشها انجام دهد» را متناقض و غیرقابل پذیرش میدانند.