یکی از مباحث جدی در نظریههای تربیت اخلاقی، مبنای فلسفی آنها درباره «شناخت اخلاقی» است که هریک براساس فلسفۀ اخلاق خاص خود، «مفاهیم و گزارههای اخلاقی» را تفسیر میکند و ماهیت شناخت اخلاقی انسان را نیز با ماهیت فلسفی این مفاهیم و گزارهها مرتبط میداند. مقالۀ حاضر با مرور آرای دیوید راس و لارنس کلبرگ، نگاهی تطبیقی بین مبانی فلسفۀ اخلاق دو رویکرد شهودگرایی و استدلالگرایی و دلالت آن در تربیت اخلاقی دارد. شهودگرا معتقد است احکام اخلاقی، مستقل از یکدیگر اعتبار دارند و درک شهودی برای موجه بودن آنها کفایت میکند. استدلالگرا نیز احکام اخلاقی را وقتی معتبر میداند که استنتاج آنها از یکدیگر و ارتباطشان، مستدلّ ارائه شود. همچنین در تبیین شناخت اخلاقی انسان، شهودگرا معتقد است مفاهیم اخلاقی ماهیت شهودی دارند و گزارههای اخلاقی مستقل از یکدیگر نیز معتبر هستند و در نتیجه انسان با شهود خود، احکام اخلاقی را درک میکند، نه با قدرت تفکر و استدلال؛ اما استدلالگرا اعتبار احکام اخلاقی را به مستدل بودن ارتباط یک حکم با اصول عام اخلاقی میداند و درنتیجه تفکر استدلالی، ابزار شناخت اخلاقی است، نه شهود. با تطبیق شهودگرایی و استدلالگرایی، میتوان به «شهودگرایی انتقادی» رسید که براساس آن، در هر موقعیت اخلاقی، ابتدا بهصورت شهودی به قضاوتی میرسیم که باید اطلاعات و عواطف خود را نسبت به آن موقعیت سنجید. با پذیرش این مبنای فلسفی، باید از دو اصل در تربیت اخلاقی تبعیت کرد: 1. متربی با شنیدن، دیدن و تجربه کردن تجربههای اخلاقی متذکر شود؛ 2. متربی باید تفکر انتقادی نسبت به قضاوتهای اخلاقی را یاد بگیرد.