نظریه اخلاقی ابنسینا در زمره نظریههای فضیلتگرایی قرار میگیرد. وی نظریه اخلاقی خود را با بحث از سعادت بهعنوان غایت نهایی زندگی انسان آغاز میکند و سعادت نهایی انسان را در «قُرب به خداوند متعال» و راه رسیدن به مقام قرب را کمال در عمل و نظر میداند. بنابراین سعادت حقیقی انسان در کمال قوه نظری و عملی اوست. کمال قوه عملی در این است که انسان به ملکه عدالت برسد و قوای شهوی و غضبی را تحت کنترل قوه عاقله درآورد و فضائل حکمت، شجاعت و عفت را کسب کند. همچنین کمال قوه نظری در آن است که انسان به حقایق همه اشیا علم پیدا کند و عالَم عقلی مضاهی با عالَم عینی باشد. ابنسینا فضائل را به فضائل نُطقی (یا عقلی) و خُلقی تقسیم میکند که فضائل نطقی، فضائل نفس هستند و فضائل خُلقی، فضائل بدن ارادهکننده در نگاه او، راه رسیدن به فضائل اخلاقی، رعایت قاعده اعتدال است و نکته مهم در نظریه وی، اکثری دانستن این قاعده است. در این مقاله سعی شده است جهات ابتکاری نظریه اخلاقی ابنسینا در مقایسه با دیگر حکمای اسلامی نیز بیان شود.